شخص به دیدن او با یک دوست آمد. او به دوستی گفت که تلیسه فقط یک تختخواب است و می توان آنرا جمع کرد. و به همین ترتیب این اتفاق افتاد ، او حتی شلوار خود را نیز برداشته و معشوقه های خود را به سمت دمنده حریص فراخواند. من توپهایش را لیسیدم ، و عکس های سکسی و فیلم باعث پرت شدن آلت تناسلی او شد ، سپس سر را به سمت سر دیگرش چرخاندم و آن را نیز مکید. او به یک بیماری معلول مبتلا به سرطان تبدیل شد و مردی که پشتش بود ، مقعد را لیسید ، زبانش را در الاغ خود چسباند و سوراخی را در اطراف خود لیسید. او سپس پایان را به مهبل واگذار کرد و آن دوست به طور واقعی به دوستش نگاه کرد ، موفق شد الاغش را لعنتی کند. بچه ها مکانها را عوض کردند و سر دیگر در سوراخ طرف آن خونریزی کرد. آنها حالت سوار را میخکوب کردند و قلاب گیر مجبور شد که تقدیر را در دهانش بگیرد.